بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه . . .
وقتی میام تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم واون تنها نشسته تلویزیون می بینه . . .
چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما ...
یادم میاد بچه که بودم بعضی وقت ها با برادرم یواشکی بابامو نگاه می کردیم که ساعت ها با دست مشغول جمع کردن آشغال های ریزی بود که روی فرش ریخته شده بود .
من و برادرم حسابی به این کارش می خندیدیم چون می گفتیم ما که هم جارو داریم ، هم جارو برقی.
چند روز پیش که حسابی داشتم با خودم فکر میکردم که چه جوری مشکلاتم رو حل کنم یهو به خودم اومد دیدم که یک عالمه آشغال از روی فرش جلوی خودم جمع کردم . . .
دلتنگ حضورت هستم ” پدر ” ، اى کاش تصویرت نفس میکشید . . .
” تقدیم به همه ى پدرهایى که در بین ما نیستندُ ما گرمیه دستاشونُ کم داریم ”
همین الان که این مطلب رو خوندی بدون دلیل این کارو انجام بده :
۱ – اگه مادرت پیشته بوسش کن
۲ – اگه پیشت نیست زنگ بزن حالشو بپرس و بوسش کن
۳ – اگه قهری آشتی کن
۴ – اگه از دستت ناراحته ، دلشو به دست بیار
۵ – اگه در قید حیات نیست عکسشو ببوس ، بغض نکن . . .
تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست . . .
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند و با وجود همه مشکلات ، به تو لبخند زد تا تو دلگرم شوی . . .
که اگر بدانی چه کسی کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است ؛ ” پدرت “را می پرستیدی . . .
مادر را خدا آفرید تا از خودگذشتگی را معنا کند .
به سلامتی همشون . . .
کاشکی راه رفتن رو یادم نمی گرفتم تا واسه همیشه مجبور میشدم دستانت را در دست بگیرم . . .
چقدر پیر شده ای مادر
اما لبخندت مثل همیشه است ، بخند که خنده های تو قشنگ است . . .
داشتم با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه . . .
اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا . . .
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه . . .
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد . . .
تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی . . .
اینجا نوشته چهار حرفی . . .
ولی تو که حرف نداری . . . !!!